خانواده هايي که نابغه مي پرورند
خانواده هايي که نابغه مي پرورند
خانواده هايي که نابغه مي پرورند
مترجم: نرگس نفر
تحقيقات بسياري تأييد کرده اند که رشد زبان در کودکان به طبقه ي اجتماعي والدينشان مربوط مي شود.
بتن هارت و تدرايسلي براي پيدا کردن علت اين امر تحقيقي انجام دادند. اين محققان مي خواستند، روشن کنند که چرا در کودکان متعلق به خانواده هاي تحصيلکرده، در مقايسه با کودکاني که والدينشان از تحصيلات بالايي برخوردار نيستند، مهارت هاي زباني، سريع تر رشد مي کنند. آن ها تصميم گرفتند، تعداد واژه هاي را که والدين خطاب به کودکان خود به کار مي بردند، در شرايط متفاوت خانوادگي بشمارند. آن ها فقط واژه هايي را به حساب آوردند که مشخصا خطاب به کودکان، به کار مي رفت. بنابراين کلماتي که در محاورات بزرگسالان و در حضور کودکان استعمال مي شد و واژه هايي که احتمالا کودکان از بر نامه هاي تلويزيوني شنيده بودند، به حساب نيامدند. هارت و رايسلي، قبل از تحقيق انتظار داشتند، بين خانواده هايي از طبقات مختلف اجتماعي، از نظر تعداد کلماتي که خطاب به کودکان به کار مي بردند تفاوت هايي پيدا کنند. اما آن ها در يافتن ميزان واقعي چنين تفاوت هايي مردد بودند. تعداد کلماتي را که کودکان سه ساله ي وابسته به طبقات مختلف اجتماعي، ظرف فقط يک هفته خطاب به خودشان شنيده بودند، به طور متوسط 15000 کلمه بود. در اين سن يادگيري کودکان از زباني که آن ها را مخاطب قرارمي داد، نسبت به سال هاي پيش از آن، تفاوت بسيار زيادي داشت. کودکي سه ساله متعلق به يک خانواده ي تحصيلکرده که در اين تحقيق شرکت داشت، به طور متو سط 30ميليون کلمه را تجربه کرده بود، اما کو دکان همسن او که وابسته به خانواده هاي کارگري بودند، حدود 20ميليون کلمه و کودکان متعلق به خانواده هاي مرفه، حدود 10ميليون کلمه شنيده بودند. در تحقيقاتي که روي برندگان جايزه ي نوبل انجام شد، شواهد ديگري پيدا شد که نشان از اهميت سوابق خانوادگي در موفقيت افراد داشتند. جوايز نوبل، دلالت بر وجود امتيازات گوناگون در افراد برنده ي آن جوايز مي کنند و فقط بر جسته ترين افراد مفتخر به کسب اين جوايز مي شوند. بنا براين، بديهي است که آشنايي با سوابق خانوادگي اين گونه افراد مي تواند در اين زمينه کاري مفيد باشد. اطلاعات مربوط به اين مو ضوع در تحقيقاتي که هاريت زاکرمن (1977)و کو لين بري (1990و 1981)،انجام دادند، گردآوري شده اند. آنان زمينه هاي فرهنگي حدود 400دانشمند برنده ي جايزه ي نوبل را بررسي کردند.
در سوابق خانوادگي برندگان جوايز علمي و غير علمي، نکات قابل تاملي وجود دارد. براي مثال بيش از 30درصد برندگان جايزه ي ادبي نوبل، يکي از والدينشان را در کودکي يا بزرگسالي از دست داده اند يا دچار ورشکستگي و فقرخانوادگي شده اند. اما وقايع فاجعه بار خانوادگي در ابتداي زندگي دانشمندان برنده ي جايزه ي نوبل کم تر رخ داده اند. يعني اين خانواده ها معمولا از ثبات قابل ملاحظه اي برخوردار بوده اند. بر خلاف تصور عامه ي مردم درباره ي اين که دانشمندان بزرگ دوران کودکي پر فراز و نشيبي داشته اند، مثل مايکل فارادي که تحصيلات کمي داشت يا آلبرت انيشتين که تحصيلاتش توام با وقفه بود، دوران کودکي و فعاليت هاي اوليه ي اکثر دانشمندان برجسته،دستخوش اختلالات جدي نبوده است.
به طور کلي مي توان تاثيرات گوناگون خانواده ها را در دستيابي فرزندانشان به قابليت هايي که موجب رسيدن آن ها به موفقيت هاي عالي مي شوند، در دو مقوله ي عمده قرار داد.
اولا:خانواده ها کودکان را در کسب معرفت، مهارت ها و راهبردهاي فکري اساسي، کمک مي کنند. جاي تعجب نيست که نحوه ي رشد کودکان درسال هاي اوليه ي زندگي شان متاثر از ميزان نقشي است که والدين به عنوان معلم يا راهنماي آنان به عهده دارند. براي مثال، مادري که دخترش را در سنين کودکي به خواندن کتاب تشويق مي کند، ممکن است زمينه ي رشد بيش از حد (ناگهاني و گسترده )توانايي هاي او را فراهم کند؛ زيرا با سواد شدن مي تواند فرصت هاي جديد گوناگوني را در اختيار نوجوان قرار دهد.
ثانيا: اعضاي خانواده، ارزش ها و نگرش هاي خودشان را نسبت به آن قسم پيشرفت هايي که بستگي به يادگيري و عمل دارند، منتقل مي کنند. تجربه هاي نوجواني، ناظر بر شيوه هايي از زندگي هستند که در آن ها فعاليت هاي علمي مورد علاقه و احترامند و امکان مشاهده ي نتا يج موفقيت آميز تلاش هاي مستمر براي يادگيري مهارت هاي جديد وجود دارد. بنابراين، مزايايي ايجاد مي کنند که کودکان فاقد اين تجربه ها از آن ها محروم هستند.
عامل ديگر، اهميتي است که خانواده هاي مذهبي تر به کودکان مي دهند. خانواده هاي مذهبي تر در مقايسه با ساير خانواده ها معمولا با توجه به پائين بودن نرخ طلاق در بين آنان باثبات ترند. بنا براين اکثر کودکان آن ها از وجود هر دو والدين خود در خانه برخوردار هستند. در آمريکاي شمالي، بسياري از اين خانواده ها در محيط هاي نسبتا مرفه حومه شهر يا داخل شهر زندگي مي کنند؛ يعني جايي که مدرسه ها فرصت هاي فرهنگي خوبي براي کودکان فراهم مي آورند و انتظارات بالايي از آن ها دارند. کودکان شديدا تشويق مي شوند که انرژي شان را صرف فعاليت هايي کنند که موفقيت آن ها را در مدرسه تضمين کنند. بسياري از سنت هاي فرهنگي، آموختن علم را در سنين اوليه تشويق مي کنند. براي مثال، در مشرق زمين به بچه ها ياد مي دهند که نسبت به والدينشان مطيع محض باشند و به حرف هاي معلمان خود و ساير بزرگسالان نيز کاملا توجه داشته باشند. در نتيجه فرزندان آدم هاي فرهيخته، اغلب در کودکي به سرعت رشد مي کنند.
تاثير ناشي از تلفيق سنت فرهنگي «تسليم شدن (اطاعت )در برابر خواسته هاي والدين» با تعليمات تخصصي يکي از والدين را مي توان در موفقيت هاي يويو - ما، جوان چيني نوازنده ي ويلون سل با توانايي خارق العاده که در سنين اوليه ي کودکي نيز يک نابغه بود، مشاهده کرد. در آن زمان، هيائو - تسيون [پدر]، تاريخ فرانسه، تاريخ چين، تاريخ اساطيري و خطاطي را به فرزندان خود تعليم مي داد. يويو به پيانو روي آورد. روزانه فقط يک تکليف کوتاه به عهده ي او گذاشته مي شد، اما اين تکليف مختصر را بايد به طور کامل هضم مي کرد. او به طور منظم و با شکيبايي پيش مي رفت. انتظار مي رفت، هر روز فقط 2 وزن از اوزان باخ را تمرين کند و روز بعد 2وزن ديگر را... وقتي يويو به سن 5سالگي رسيد، سه سوئيت از باخ را ياد گرفته بود.
مجموع تاثيرات ناشي از انتظارات بالاي والدين از کودکان و تشويق زياد آن ها به يادگيري، وجود الگوهايي از اهل علم، واشتياق والدين به فراهم کردن شرايطي که فرزندانشان نه فقط قابليت هاي خود را بالا ببرند، بلکه مقدار متنابهي از وقت خود را القا کند که دستيابي به موفقيت امري اجتناب ناپذير است. در بعضي موارد احساس مي شود که والدين حتي قبل از تولد خود را متقاعد کرده اند که فرزند آن ها يک نابغه خواهد شد. لئو واينر، پدر نوربرت واينر، رياضيدان نامدار، ظاهرا چنين انتظاري داشته است که البته محقق هم شد. انتظارات اوليه در خصوص دستاورد هاي بزرگي که قرار است در آينده نصيب کودک شوند، مي توانند همچون پيش بيني هاي محتوم، تاثيرگذار و نقش آفرين باشند. پدر موتسارت در خصوص پيشرفت حرفه اي پسرش، قبل از اينکه از شير گرفته شود، خيلي مطمئن بود.والدين جان راسکين منتقد هنري و متفکر بزرگ قرن نوزدهم، ظاهرا در همان سنين اوليه ي فرزندشان، به اين نتيجه رسيده بودند که او فردي استثنايي خواهد شد. مادر فرانک لويدرايت قبل از تولد پسرش به اين يقين رسيده بود که او معمار بزرگي خواهد شد؛ بنابراين محيط زندگي آن طفل را انباشته از تصويرها و تابلوهاي معماري کرد. مي گويند، پدر جان استوارت ميل، با تلاش هاي سرسختانه اش نا بغه بودن را در کله فرزندش فروکرد.
در هر کدام از موارد ياد شده، بخش عمده اي از انتظارات والدين محقق شد و آن ها پاداش تلاش هاي خود را دريافت کردند. اما در موارد متعددي نيز فرزندان مجبور هستند بهاي گزافي بپردازند. فشار گريز ناپذيري که به بچه ها براي موفق شدن وارد مي آيد و شرايط حاد عاطفي خانواده اي که چنين انتظاراتي دارد، مي تواند تاثيرات رواني فلج کننده اي به بار آورد.
البته اين گونه نيست که خانه و خانواده عامل ميانجي همه ي تجربه ها و فرصت هاي فرهنگي باشند. رخدادهاي تاريخي ممکن است باعث اختلال در تاثير سنت ها ي خانوادگي بشوند يا برآن ها فائق آيند. يک سلسله تحقيقات انجام شد تا پيشرفت افرادي که دراوايل اين قرن به دنيا آمده بودند، بررسي شود. زندگي اين افراد تحت تاثير دو رخداد آسيب ديد: يکي رکود عظيم اقتصادي غرب (1934- 1929 )که در شروع فعاليت هايشان به وقوع پيوست، و ديگري جنگ جهاني دوم که در اواسط فعاليت هاي آن ها بروز کرد. نتايج اين تحقيق ها نشان داد که موفقيت هاي اين افراد در مقايسه با موفقيت هاي کساني که تولدشان با اين قبيل وقايع تاريخي ناگوار مصادف نبوده است، از جهات متعددي آسيب ديده است.
منبع: مجله ي مشاور مدرسه، ش 6
/خ
بتن هارت و تدرايسلي براي پيدا کردن علت اين امر تحقيقي انجام دادند. اين محققان مي خواستند، روشن کنند که چرا در کودکان متعلق به خانواده هاي تحصيلکرده، در مقايسه با کودکاني که والدينشان از تحصيلات بالايي برخوردار نيستند، مهارت هاي زباني، سريع تر رشد مي کنند. آن ها تصميم گرفتند، تعداد واژه هاي را که والدين خطاب به کودکان خود به کار مي بردند، در شرايط متفاوت خانوادگي بشمارند. آن ها فقط واژه هايي را به حساب آوردند که مشخصا خطاب به کودکان، به کار مي رفت. بنابراين کلماتي که در محاورات بزرگسالان و در حضور کودکان استعمال مي شد و واژه هايي که احتمالا کودکان از بر نامه هاي تلويزيوني شنيده بودند، به حساب نيامدند. هارت و رايسلي، قبل از تحقيق انتظار داشتند، بين خانواده هايي از طبقات مختلف اجتماعي، از نظر تعداد کلماتي که خطاب به کودکان به کار مي بردند تفاوت هايي پيدا کنند. اما آن ها در يافتن ميزان واقعي چنين تفاوت هايي مردد بودند. تعداد کلماتي را که کودکان سه ساله ي وابسته به طبقات مختلف اجتماعي، ظرف فقط يک هفته خطاب به خودشان شنيده بودند، به طور متوسط 15000 کلمه بود. در اين سن يادگيري کودکان از زباني که آن ها را مخاطب قرارمي داد، نسبت به سال هاي پيش از آن، تفاوت بسيار زيادي داشت. کودکي سه ساله متعلق به يک خانواده ي تحصيلکرده که در اين تحقيق شرکت داشت، به طور متو سط 30ميليون کلمه را تجربه کرده بود، اما کو دکان همسن او که وابسته به خانواده هاي کارگري بودند، حدود 20ميليون کلمه و کودکان متعلق به خانواده هاي مرفه، حدود 10ميليون کلمه شنيده بودند. در تحقيقاتي که روي برندگان جايزه ي نوبل انجام شد، شواهد ديگري پيدا شد که نشان از اهميت سوابق خانوادگي در موفقيت افراد داشتند. جوايز نوبل، دلالت بر وجود امتيازات گوناگون در افراد برنده ي آن جوايز مي کنند و فقط بر جسته ترين افراد مفتخر به کسب اين جوايز مي شوند. بنا براين، بديهي است که آشنايي با سوابق خانوادگي اين گونه افراد مي تواند در اين زمينه کاري مفيد باشد. اطلاعات مربوط به اين مو ضوع در تحقيقاتي که هاريت زاکرمن (1977)و کو لين بري (1990و 1981)،انجام دادند، گردآوري شده اند. آنان زمينه هاي فرهنگي حدود 400دانشمند برنده ي جايزه ي نوبل را بررسي کردند.
در سوابق خانوادگي برندگان جوايز علمي و غير علمي، نکات قابل تاملي وجود دارد. براي مثال بيش از 30درصد برندگان جايزه ي ادبي نوبل، يکي از والدينشان را در کودکي يا بزرگسالي از دست داده اند يا دچار ورشکستگي و فقرخانوادگي شده اند. اما وقايع فاجعه بار خانوادگي در ابتداي زندگي دانشمندان برنده ي جايزه ي نوبل کم تر رخ داده اند. يعني اين خانواده ها معمولا از ثبات قابل ملاحظه اي برخوردار بوده اند. بر خلاف تصور عامه ي مردم درباره ي اين که دانشمندان بزرگ دوران کودکي پر فراز و نشيبي داشته اند، مثل مايکل فارادي که تحصيلات کمي داشت يا آلبرت انيشتين که تحصيلاتش توام با وقفه بود، دوران کودکي و فعاليت هاي اوليه ي اکثر دانشمندان برجسته،دستخوش اختلالات جدي نبوده است.
به طور کلي مي توان تاثيرات گوناگون خانواده ها را در دستيابي فرزندانشان به قابليت هايي که موجب رسيدن آن ها به موفقيت هاي عالي مي شوند، در دو مقوله ي عمده قرار داد.
اولا:خانواده ها کودکان را در کسب معرفت، مهارت ها و راهبردهاي فکري اساسي، کمک مي کنند. جاي تعجب نيست که نحوه ي رشد کودکان درسال هاي اوليه ي زندگي شان متاثر از ميزان نقشي است که والدين به عنوان معلم يا راهنماي آنان به عهده دارند. براي مثال، مادري که دخترش را در سنين کودکي به خواندن کتاب تشويق مي کند، ممکن است زمينه ي رشد بيش از حد (ناگهاني و گسترده )توانايي هاي او را فراهم کند؛ زيرا با سواد شدن مي تواند فرصت هاي جديد گوناگوني را در اختيار نوجوان قرار دهد.
ثانيا: اعضاي خانواده، ارزش ها و نگرش هاي خودشان را نسبت به آن قسم پيشرفت هايي که بستگي به يادگيري و عمل دارند، منتقل مي کنند. تجربه هاي نوجواني، ناظر بر شيوه هايي از زندگي هستند که در آن ها فعاليت هاي علمي مورد علاقه و احترامند و امکان مشاهده ي نتا يج موفقيت آميز تلاش هاي مستمر براي يادگيري مهارت هاي جديد وجود دارد. بنابراين، مزايايي ايجاد مي کنند که کودکان فاقد اين تجربه ها از آن ها محروم هستند.
خانواده ها چه تاثيري بر کودکان مي گذارند؟
ايجاد انگيزه
عامل ديگر، اهميتي است که خانواده هاي مذهبي تر به کودکان مي دهند. خانواده هاي مذهبي تر در مقايسه با ساير خانواده ها معمولا با توجه به پائين بودن نرخ طلاق در بين آنان باثبات ترند. بنا براين اکثر کودکان آن ها از وجود هر دو والدين خود در خانه برخوردار هستند. در آمريکاي شمالي، بسياري از اين خانواده ها در محيط هاي نسبتا مرفه حومه شهر يا داخل شهر زندگي مي کنند؛ يعني جايي که مدرسه ها فرصت هاي فرهنگي خوبي براي کودکان فراهم مي آورند و انتظارات بالايي از آن ها دارند. کودکان شديدا تشويق مي شوند که انرژي شان را صرف فعاليت هايي کنند که موفقيت آن ها را در مدرسه تضمين کنند. بسياري از سنت هاي فرهنگي، آموختن علم را در سنين اوليه تشويق مي کنند. براي مثال، در مشرق زمين به بچه ها ياد مي دهند که نسبت به والدينشان مطيع محض باشند و به حرف هاي معلمان خود و ساير بزرگسالان نيز کاملا توجه داشته باشند. در نتيجه فرزندان آدم هاي فرهيخته، اغلب در کودکي به سرعت رشد مي کنند.
تاثير ناشي از تلفيق سنت فرهنگي «تسليم شدن (اطاعت )در برابر خواسته هاي والدين» با تعليمات تخصصي يکي از والدين را مي توان در موفقيت هاي يويو - ما، جوان چيني نوازنده ي ويلون سل با توانايي خارق العاده که در سنين اوليه ي کودکي نيز يک نابغه بود، مشاهده کرد. در آن زمان، هيائو - تسيون [پدر]، تاريخ فرانسه، تاريخ چين، تاريخ اساطيري و خطاطي را به فرزندان خود تعليم مي داد. يويو به پيانو روي آورد. روزانه فقط يک تکليف کوتاه به عهده ي او گذاشته مي شد، اما اين تکليف مختصر را بايد به طور کامل هضم مي کرد. او به طور منظم و با شکيبايي پيش مي رفت. انتظار مي رفت، هر روز فقط 2 وزن از اوزان باخ را تمرين کند و روز بعد 2وزن ديگر را... وقتي يويو به سن 5سالگي رسيد، سه سوئيت از باخ را ياد گرفته بود.
مجموع تاثيرات ناشي از انتظارات بالاي والدين از کودکان و تشويق زياد آن ها به يادگيري، وجود الگوهايي از اهل علم، واشتياق والدين به فراهم کردن شرايطي که فرزندانشان نه فقط قابليت هاي خود را بالا ببرند، بلکه مقدار متنابهي از وقت خود را القا کند که دستيابي به موفقيت امري اجتناب ناپذير است. در بعضي موارد احساس مي شود که والدين حتي قبل از تولد خود را متقاعد کرده اند که فرزند آن ها يک نابغه خواهد شد. لئو واينر، پدر نوربرت واينر، رياضيدان نامدار، ظاهرا چنين انتظاري داشته است که البته محقق هم شد. انتظارات اوليه در خصوص دستاورد هاي بزرگي که قرار است در آينده نصيب کودک شوند، مي توانند همچون پيش بيني هاي محتوم، تاثيرگذار و نقش آفرين باشند. پدر موتسارت در خصوص پيشرفت حرفه اي پسرش، قبل از اينکه از شير گرفته شود، خيلي مطمئن بود.والدين جان راسکين منتقد هنري و متفکر بزرگ قرن نوزدهم، ظاهرا در همان سنين اوليه ي فرزندشان، به اين نتيجه رسيده بودند که او فردي استثنايي خواهد شد. مادر فرانک لويدرايت قبل از تولد پسرش به اين يقين رسيده بود که او معمار بزرگي خواهد شد؛ بنابراين محيط زندگي آن طفل را انباشته از تصويرها و تابلوهاي معماري کرد. مي گويند، پدر جان استوارت ميل، با تلاش هاي سرسختانه اش نا بغه بودن را در کله فرزندش فروکرد.
در هر کدام از موارد ياد شده، بخش عمده اي از انتظارات والدين محقق شد و آن ها پاداش تلاش هاي خود را دريافت کردند. اما در موارد متعددي نيز فرزندان مجبور هستند بهاي گزافي بپردازند. فشار گريز ناپذيري که به بچه ها براي موفق شدن وارد مي آيد و شرايط حاد عاطفي خانواده اي که چنين انتظاراتي دارد، مي تواند تاثيرات رواني فلج کننده اي به بار آورد.
البته اين گونه نيست که خانه و خانواده عامل ميانجي همه ي تجربه ها و فرصت هاي فرهنگي باشند. رخدادهاي تاريخي ممکن است باعث اختلال در تاثير سنت ها ي خانوادگي بشوند يا برآن ها فائق آيند. يک سلسله تحقيقات انجام شد تا پيشرفت افرادي که دراوايل اين قرن به دنيا آمده بودند، بررسي شود. زندگي اين افراد تحت تاثير دو رخداد آسيب ديد: يکي رکود عظيم اقتصادي غرب (1934- 1929 )که در شروع فعاليت هايشان به وقوع پيوست، و ديگري جنگ جهاني دوم که در اواسط فعاليت هاي آن ها بروز کرد. نتايج اين تحقيق ها نشان داد که موفقيت هاي اين افراد در مقايسه با موفقيت هاي کساني که تولدشان با اين قبيل وقايع تاريخي ناگوار مصادف نبوده است، از جهات متعددي آسيب ديده است.
منبع: مجله ي مشاور مدرسه، ش 6
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}